

به نام خدا
سفرنامه عتبات عالیات
مقدمه
در این پست می خواهم خاطرات سفر به عتبات عالیات، که در معیت زوار محترم خوزستانی در دیماه نود و دو به انجام رساندم را به صورت نوشته و تصویر در اختیار شما خوانندگان و زائرینی که قول این مطلب را به ایشان داده بودم، قرار دهم. همانگونه که در تیتر مطلب هم یاد آوری کردم این خاطرات و در واقع گزارش سفر را از زبان یک زائر نوشته ام و چنانچه در متن، از عناوینی مانند حاج آقا یا روحانی کاروان نام می برم قبلا شما را در جریان این مهم قرار داده باشم.
امیدوارم با درج این مطلب توانسته باشم مجموعه ی اتفاقات این سفر را در ذهن شما مجسم نمایم و اگر تا کنون به عتبات عالیات مشرف نشده اید با خواندن این نوشته بتوانید اطلاعات خوبی را در این زمینه به دست آورید.
سفر به عتبات عالیات ۱۹/ دیماه /۹۲
زائرین و مشتاقان زیارت عتبات عالیات هر کدام به صورت انفرادی و یا به همراه خانواده های خود با واسطه و یا بدون واسطه به آژانس مسافرتی (مادر) اهواز مراجعه کرده که پس از مراحل ثبت نام، قرار شد همه ی زائرین در صبحگاه پنج شنبه ۱۹/ دیماه/۹۲ حدود ساعت 04:00 بامداد در مسجد اعظم اهواز ( جنب حوزه علمیه امام خمینی (ره) ) آماده تشرف به عتبات عالیات باشند.
عده ای با شور و شوق فراوان حتی ساعتی قبل از وقت مقرر در آنجا حاضر شده و عده ای هم بخاطر بعد مسافت و موارد دیگر، کمی دیر تر آمدند که متاسفانه به علت عدم هماهنگی، درب مسجد باز نبود و هوای سرد و مه آلود زمستانی در سحرگاه نیز بیش از پیش عرصه را بر همه تنگ کرده بود. ( که امیدواریم با پیگیری مسئولین، این مشکل برای سایر زوار مرتفع گردد).
با آمدن اتوبوس، همه آماده ی رفتن شدیم، در حالی که تقریبا آشنایی اولیه بین زوار هنوز شکل نگرفته بود. کم کم متوجه شدیم مدیر کاروان ما در این سفر جناب آقای سید ابوالحسن جعفری موسوی و روحانی کاروان جناب آقای سید محمود میرسالاری ( طلبه ی اعزامی از شهرستان قم ) می باشند. حدود ساعت 05:00 در حالی که هنوز ۴۵ دقیقه به اذان صبح مانده بود همه سوار اتوبوس شدیم و شهر اهواز را به مقصد مرز چزابه ترک کردیم. مدیر کاروان اعلام کردند نماز صبح را در مسیر خواهیم خواند. نزدیکی های اذان صبح به منطقه ی کوت رسیدیم و نماز صبح را در یکی از مساجد آنجا به امامت حاج آقا اقامه کردیم و راهی مرز شدیم. مه صبحگاهی دید راننده را به کمتر از ده متر تقلیل داده بود و ما مجبور شدیم به خاطر ایمنی بیشتر، مسیر یک ساعته تا مرز را کمی دیر تر طی کنیم. در طول مسیر روحانی کاروان ضمن خوش آمد گویی و آرزوی سفری خوش و معنوی ، دعای سفر را با استفاده از بلند گوی ماشین خواندند و همه زوار آن را برای خود زمزمه کردند.
حدود ساعت 07:00 به مرز چزابه رسیدیم و وارد سالن شدیم. هنوز خبری از مامورین و کادر اداری نبود. در این فرصت، زوار به صورت خود جوش مواد خوراکی و صبحانه ی همراه خود را از درون کیف دستی ها خارج کرده و همه مشغول خوردن صبحانه شدیم. فضای بسیار جالبی بود، با اینکه هنوز بین اعضاء کاروان آشنایی چندانی وجود نداشت ولی حس همدلی و برادری بین زوار امام حسین علیه السلام موج می زد، به گونه ای که هرکس دوست داشت دیگری را بر سر سفره ی خود مهمان کند… و این امر نوید یک سفر بیاد ماندنی را برای کاروان ما می داد. ادامه مطلب »